روان پریش یا نابغه؟

روان پریش یا نابغه؟خسروی پور

به دفتر مراجعه نموده خانم دکتری است که سی و اندی سن دارد آهی میکشد کمی اضطراب دارد از آشنایی ها میگوید از مخالفت خانواده با ازدواج وی و ایستادگی و بالاخره عقد و عروسی  دوران معارفه کوتاه بود اما بسیار شیرین زیر گوش من اشعار مولوی و حافظ را زمزمه می کرد از بایزید می گفت از ملاقات شمس و مولانا از شور و حرارت او می گفت و اینکه بلاخره مغلوب سخنان شیرین و ادبیات و دانش او شد  هنوز صدای نرم و نغز او در گوشم طنین می اندازد  راستی چی شد آن همه خوش نماییها و جملات ناب و نغز و زمزمه های عاشقانه سراب بود؟ چرا بشر اینقدر ناشناخته است ؟

بی توجهی به تجربه خانواده:

بابا میگفت باید تحقیق کرد و با شناخت تصمیم گرفت همه این نصایح برایم مضحک بود او با سرش تصمیم می گرفت و من با دلم خودم را به دل سپرده بودم فکر می کردم در تقابل عقل ودل همیشه دل برنده است شورشی در قلبم بود هیچ انتقاد ی را بر علیه اش تحمل نمی کردم دنیا برام زیباتر شده بود وضع اقتصادی خوبی داشتیم بعد از چند سال بچه دار شدیم دختری تیز هوش و دوست داشتنی هدیه آسمان به ما بودکم کم میزان ملاقات ما با یکدیگر به عنوان زن و شوهر بسیار کوتاه شده بود او شاغل من نیز در مطب تا غروب خورشید سر کار بودم در وقت تنهایی و پس از کار او به تدریج درونگرا شده بود و دائما خود را مشغول با کتاب و یا مسائل کاری می کرد کم کم احساس بیگانگی نسبت به وی می کردم من موجودی اجتماعی بودم دوست داشتم روابطم را با اطرافیان توسعه ببخشم و او به شدت منزوی و منزوی تر می شد آنچنان تغییری در حالاتش روی داده بود که کم کم از حضور او احساس ناامنی می کردم هر چه تلاش کردم علت را کشف نمایم اما او همه چیز را طبیعی می دانست !

آغاز توهمات مرضی:

با کمال تحیر روزی به من گفت آرزوی شوهر دکتر را در دلت میگذارم !توضیح خواستم گفت تو چی فکر کرده ای قبلا شغل شما را دلاک ها بر عهده داشتند !خود را بیگناه و مظلوم حس کردم زیرا هیچ دلیل و بهانه ای برای این تحقیر وجود نداشت !
اواسط غروب در تخت استراحت می کرد با فریاد او به سرعت روی سرش آمدم در حالی که به شدت خود را می خاراند گفت ببین این حشرات ریز و کرم ها که از پوست من خارج می شوند !ملاحظه نمودم به دلیل خارش زیاد بدن پوست وی قرمز و خورده های آن ریخته شده و او آنها را حشرات و کرم ها می دانست !با مهربانی گفتم عزیزم این پوست خودت است بر سرم فریاد کشید تو نمی فهمی ! روزهای بعد توهمات وی شدید شد و گفت چون تو پزشکی محل کارت آلوده است منزل را آلوده کرده ای !هر چه برای او گفتم فایده نداشت.

آزمایش پزشک پوست:
جهت مطمئن شدن او پیشنهاد دادم ذرات پوست و ذرات غبار لای درزها را که وی کرم ها و حشرات میدانست نزد یک پزشک متخصص پوست ببریم تا با آزمایش واقعیت روشن شود به پزشک رفتیم و او با وسواس و دقت موارد را آزمایش کرد و گفت این موارد ذرات پوست و غبار است و هیچ موردی یافت نشده است ! همسرم به شدت عصبانی شد و به دکتر گفت تو نمی فهمی و شما بصیرت ندارید اینها حشرات است !؟
روزهای بعد توهمات وی آنچنان شدت گرفت که سم های بسیار خطرناک گرفت و بارها کل منزل را سم پاشی کرد و از من و فرزندم خواست شما به منزل پدرت برو تا بیماری مهلک گریبان شما را نگیرد !
بنده رفتم و با متخصص اعصاب و روان مشاوره کردم و ایشان گفت ایشان دچار بیماری روانی خطرناکی شده است که پارانویا تلقی می شود
پس از چند ماه به درب منزل آمد و گفت من از طریق فرادرمانی و ارتباط با کیهان خوب شده ام !

گفتم تا گواهی سلامت نیاوری من نه بچه را برای ملاقات می دهم و نه خودم می آیم.او با عصبانیت رفت و پس از اندی دستور موقت ملاقات فرزند را با وکالت یک وکیل گرفته بود و مقرر شده بود که هفته ای 24 ساعت طفل در اختیار زوج باشد بناچار از رای تمکین کردم و اخیرا نیز دادخواست تمکین داده است من چه کنم؟

رسما وکالت را قبول کردم

فرزند مشترک را پس از پایان ملاقات نداد علیرغم شکایت کیفری به دلیل اختلاف نظر قضات در جرم دانستن عدم استرداد طفل مشترک نتیجه نداشت .
دادخواست تحویل طفل و رای حضانت را دادیم و فرزند مشترک را با جنجال از وی باز پس گرفتیم.در پرونده تمکین تقاضای معرفی وی را به پزشکی قانونی نمودیم که کمیسیون طی نظرش گفت ایشان نشانه های روان پریشی دارد و نیازمند معالجات جدی روانپزشکی است .دعوی تمکین وی که از سوی وکیل وی مطرح شده بود رد شد و با اعتراض وکیل در تجدید نظر رای ابرام شد .در پرونده حضانت دادخواست متقابل سلب صلاحیت مادر را علیه ما مطرح کرد که با توجه به دفاعیات و نظر پزشکی قانونی حضانت به مادر واگذار و در دادخواست ماهوی ملاقات از سوی وکیل وی با اثبات در خطر بودن طفل و احتمال عدم اعاده وی  دادگاه محل ملاقات را در کلانتری  نهاد و با اعتراض وکیل آنها در تجدید نظر رای به نفع ماابرام شد .

تقدیم دادخواست طلاق:

بدر خواست موکل دادخواست طلاق به لحاظ سو رفتار تقدیم شد .
در جلسات رسیدگی زوج آنچنان صحبت میکرد و اشعار و جملات نغز بکار می برد که  اطرافیان در روانی بودن وی دچار تردید می شدند و آنچنان با کلمات بازی می کرد که حتی قاضی دادگاه متحیر شده بود او هرگونه بیماری را تکذیب می کرد و نظریه پزشکی را نیز باطل می دانست !
با خروج از دادگاه  و باز گشت به منزل زوج با ارسال پیامک و ایمیل روزی 10 الی 15  عدد اهانت های بسیار وقیحانه و افترا و فحاشی  نسبت به زوجه و وکیل و تمام کسان و اقوام و بستگان همسرش نمود.جمع پیامک ها و ایمیل های وقیحانه وی اکنون به 1700 عدد رسیده است !
ارسال اظهارنامه و تذکر و تهدید فایده نداشت با شکایت پدر زوجه دو بار کیفر خواست علیه وی صادر شد .
اخیرا در اقدامی با انتشار عکس های همسرش و خانواده وی بصورت گسترده با کپی رنگی کاغذ a4  اوج سقوط اخلاقی خود را نشان داده و حریم خصوصی خانواده هایی را معرض تعدی قرار داده است .

نتیجه گیری ها:

جرم شناسی اثبات کرده است بر عکس تصور عامه جرم کلاهبرداری و تدلیس چه در ازدواج یا معاملات غالبا از سوی کسانی صورت می گیرد که جذابیت و زبان بازی خوبی دارند و در رویارویی با این افراد قربانی چنان مبهوت و جذب آنها می شود و به آنها اعتماد می کند  که گاه کل زندگی خود را بدلیل این اعتماد از دست می دهد. این افراد غالبا از هوش بالایی برخوردارند .از طرفی غالب زنان از نظر شخصیتی سمعی هستند یعنی از راه گوش عاشق می شوند  کلاهبرداران غالبا اختلالات شخصیتی دارند که با زرنگی آن را می پوشانند و به راحتی قابل شناسایی نیستند .
در مورد این خانم علیرغم تحصیلات  با زرنگی و بازیگری و تحریک احساسات عاطفی  لجام گسیخته طرف مقابل وی را فریفته  و افسوس وی چرا حرف پدرش را گوش نکرد فایده ندارد! پس قبل از ازدواج باید دوچشم را خوب باز کرد پس از آن اگر یک چشم را بستی اشکال ندارد!

روان پریش

روان پریشی معادل جنون می باشد اما چگونه یک فرد تحصیل کرده  نتوانسته به جنون خواستگارش پی ببرد این نشان از پیچیدگی شخصیت انسان دارد و غرور کاذب در شناخت افراد ای بسا انسان را نابود نماید

رابطه جنون و نبوغ:

نکته جالب در کشفیات این است که غالب نوابغ دارای درجاتی از روان پریشی می باشند
انشتین که نظریه نسبیت وی انقلاب در دانش تجربی ایجاد کرد علیرغم هوش و نبوغ با لا در اداره زندگی خانوادگی به شدت ضعیف بود و سه سال عمر خود را در دادگاه های خانواده به طلاق و طلاق کشی پرداخت!
تولستوی نابغه ادبی نویسنده آثار جاودان انا کارنینا و جنگ و صلح  زندگی خانوادگی در هم ریخته ای داشت و زمان مرگش در پارک مصادف بود با درگیری شدید با همسرش و ترک منزل با عصبانیت و رفتن در پارک و مردن در آنجا در حالی که شب را روی نیمکت پارک خوابید و صبح رهگذران جنازه مردی را روی نیمکت یافتند که با کمال نا باوری دیدند قهرمان ادبی تولستوی می باشد !

نظریه علمای پزشکی قانونی در خصوص جنون:

جالب است نظر دکتر مرحوم فرامرز گودرزی را در خصوص جنون و درجات آن بدانیم :
اختلال شدید در شخصیت و عدم تشخیص واقعیت و اوهام  را جنون نامیده و نکته مهم این است که فردی ممکن است از نظر رفتار در محیط کاری بسیار موفق و مشکل نداشته باشد اما در اداره امور زناشویی دچار جنون باشد!
قضات عموما می گویند که در قانون مدنی ماده 1211 صراحتا گفته شده جنون موجب عدم مسئولیت است به هر درجه ای که باشد چطور ممکن است فردی از یک حیث مجنون و فاقد مسئولیت باشد ولی از حیث دیگر مجنون نباشد و دارای مسئولیت باشد؟
پزشکی قانونی صراحتا می گوید این ممکن است !
برای مثال در خصوص مورد این پرونده مدیران ارشد در محل کار وی ایشان را بسیار تایید و از بهترین کارشناسان خود دانسته و به نحو مکتوب مورد را به دادگاه اعلام داشتند .
اما پزشکی قانونی ایشان را روان پریش اعلام نمود !
فلذا در تفسیر قانون مدنی بایستی گفت در آن زمان قانون گذار لفظ جنون را در معنی عرفی و عامیانه استعمال کرده است یعنی جنون آشکار پس تعارضی میان نظریه پزشکی قانونی و تعریف قانون گذار وجود ندارد
در واقع جنون می تواند نسبت به بخشی از امورات فرد وجود داشته باشد اما در خصوص بخش دیگر از زندگی وجود نداشته باشد
همین مسئله هشداری است به جامعه که در امورات مهم و انعقاد هر گونه قرارداد با افراد توجه به این مورد داشته باشند .

گویند هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت:
مجموع رفتارهای زننده و شنیعانه زوج نسبت به زوجه  با علائق آتشین و زمزمه های عاشقانه  اوائل شروع زندگی قابل توجیه نمی باشد و نشان می دهد که چگونه افراد روان پریش نقش خود را خوب بازی کنند و موجبات فریب را فراهم می سازند و ابراز علاقه آتشین آنها نقابی است که  می تواند سرنوشت افراد را تباه کند  .
موردی که در خصوص این قبیل افراد وجود دارد این است که غالبا این قبیل بیماری ها ارثی است و تا کنون علم فقط توانسته عوارض بیماری را کاهش دهد اما موفق به درمان کامل نشده است چنین ازدواج هایی می تواند از طریق ژن و کروموزوم بیماری را به فرزند منتقل نماید. بدیهی است مقصر تولد طفل معصوم پدر و مادری هستند که دو طرف یا یک طرف بدون دقت دست به انتخاب زده است.

غالب این افراد جنونشان از نوع هیجانی است یعنی تا وقتی همه چیز روال عادی خود را دارد و محیط آرام است کسی متوجه اختلال و جنون آنها نمی شود اما به محض تغییر اوضاع و بر هم خوردن آرامش جنون چهره مهیب و خطر ناک خود را نشان می دهد.در پزشکی قانونی بیشتر جنایات ناگهانی مربوط به گروه روان پریش هیجانی است .
بهتر است افرادی که فکر می کنند مجنون را با مشاهده وی و رفتارش  بوضوح می توان شناخت در عقیده خود تجدید نظر نمایند با کشفیات جدید پزشکی مجانینی که جنونشان کاملا مشهود است تنها بخش کمی از روان پریش ها هستند و غالب مجانین علائم آشکار ندارند و همین موضوع رعایت احتیاط را در دوست یابی و تعاملات اجتماعی و همسر گزینی ضروری می نماید.

البته بیماری های روانی به دو دسته تقسیم می شود :

1- نورزها 2- پسیکوز ها
2- از میان 1500 بیماری روانی شناخته شده غالب آنها جنون نمی باشند و از نورزها هستند
3- تنها دسته دوم یعنی پسیکوز ها که به مفهوم روان پریش است جنون می باشند که به نسبت نورزها تعداد آنها کمتر است .

زوج در این پرونده آنچنان لفظ قلم صحبت می کند و از واژه های خاص طبقه ادبا استفاده می کند و جملات رنگارنگ کتب فلسفی غربی و شرقی را بیان می کند که نشان از هوش سرشار وی در یک زمینه است در واقع در قسمت تئوری و عقل نظری رشد زیادی داشته است اما در بخش عقل عملی و عاطفی که مهمترین عامل همبستگی و زندگی اجتماعی است دچار اختلال شدید است  و شناخت این افراد نیاز به تحقیق مستمر و کسب اطلاع از وجود بیماری در بستگانشان و رفتارهای آنان در زمان و مکان و موقعیات گونا گون  دارد .

چند نکته حقوقی در این پرونده وجود دارد :
1-به دلالت ماده 1169 قانون مدنی برای حضانت و نگهداری طفلی که والدین او جدا از یکدیگر زندگی می کنند مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است و در تبصره الحاقی سال 82 قانون گذار می گوید در صورت حدوث اختلاف حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک به تشخیص دادگاه است .
گروهی از قضات نیازی به اخذ حکم حضانت تا سن هفت سالگی را برای مادر لازم نمی دانند
اما در این پرونده قاضی محترم اعتقاد داشت علیرغم نص قانون چه در خصوص حضانت اختلاف باشد یا نباشد مادر بایستی حکم حضانت را بگیرد که از این نظر نیز گروه زیادی از قضات حمایت می کنند

در خصوص تبصره الحاقی که تشخیص را به عهده دادگاه نهاده است یعنی پس از هفت سالگی نظریه قضایی این است اگر جدایی فرزند پس از هفت سالگی از مادر موجب آزار و مشقت شدید وی شود دادگاه می تواند پس از هفت سالگی هم حضانت را به مادر بدهد
این نظر به تاسی از نظر امام خمینی است که گفته در صورت احراز عسرت و حرج برای مادر در صورت جدایی فرزند گرفتن طفل از او جایز نمی باشد
مسئله بعدی ماده 1173 قانون مدنی است :که استثنا بر اصل است و آن عدم مواظبت و یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادر است که در چنین صورتی دادگاه می تواند سلب حضانت نماید و تصمیم مقتضی بگیرد

در این پرونده به استناد ماده 1115 قانون مدنی دادگاه به دلیل خوف ضرر بدنی مالی یا حیثیتی به زوجه از سوی زوج مسئله تمکین را منتفی و دعوی زوج را رد نموده است که این نیز استثنا بر اصل تمکین است.
در خصوص طلاق گفته شده: چنانچه موجبات عسرو حرج یا نقض شروط ضمن عقد سند نکاحیه روی داد اگر مرد جبران کند یا درمان شود همچنان حق طلاق برای زوجه باقی است و زوج نمی تواند با استناد شرایط فعلی جلوی طلاق را بگیرد .
موارد طلاق به لحاظ عسرو حرج در ماده 1130قانون مدنی و تبصره الحاقی معین شده است که تبصره الصاقی مانعی برای احراز عسرو حرج در موارد دیگر از سوی دادرس نمی باشد
نصیحتی که میتوان به خانم های محترم و خانواده ها نمود این است که با توجه به اینکه مهریه عموما با توجه به رواج و رویه پذیرش اعسار و تقسیط  عموما اثر کاربردی خود را در ابزاری جهت احقاق حقوق زوجه از دست داده است .

اولا شرط اشتغال و محل سکونت و ادامه تحصیل را که فوق العاده مهم است در سند بگنجانند
استقلال اقتصادی زنان و عدم وابستگی به مرد در شرایط اختلافات بهترین حامی و پشتیبان خانم ها است.
28/11/89.خسروی پور

 


URL : http://www.shkhosravipour.com/index.php?ToDo=ShowArticles&AID=2594